Monday, April 13, 2009
Saturday, April 11, 2009
تنهام
دیگه مجبور نیستی هرجا که میری آزم اجازهٔ رفتن بگیری
میشه با هرکی که میخوای بجوشی میشه اصلا هرچی دلت میخواد بپوشی
میشه به هرکی میخوای دل ببندی یا با غریبها بگی بخندی
وقتی دیر میکنی یا میری جایی
دیگه نیستم بهت بگم کجائی
نرو تنهام نزار با درد غمهام اگر چه دلخوری از خیلی حرفام
به قرانی که از سایش گذشتم به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام
میشه با هرکی که میخوای بجوشی میشه اصلا هرچی دلت میخواد بپوشی
میشه به هرکی میخوای دل ببندی یا با غریبها بگی بخندی
وقتی دیر میکنی یا میری جایی
دیگه نیستم بهت بگم کجائی
نرو تنهام نزار با درد غمهام اگر چه دلخوری از خیلی حرفام
به قرانی که از سایش گذشتم به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام
Wednesday, April 8, 2009
حساب کتاب
بعضی وقتا آدم سر یه پیچایی ،یه جورایی هم چین درش میمالن که میفهمه نه بابا این جوریا هم که فکر میکرده نیس.حساب کتاب داره.گوش گنده تر از تو رو کشیدن ،تو که بچه ای.
Thursday, April 2, 2009
شهرنوش پارسی پور
مرد لجوج یونانی خودش را به قتلگه رسانده بود تا پای حرفش بیستد آن دیگری با هفتاد و دو تان در گرما و تشنگی جان داده بود،آن دیگری سر چوب پره سرخ کرده بود،دیگری را در پوست گاو دوختند،آن دیگری را سوزاندند و خکسترش تا به رودخانه ریختند.
کلی نبودن
اشتباه من و خیلی از ما این که به خیلی از چیزا کلی نگاه میکنیم .همش میخاییم یک کار بزرگ انجام بدیم،یک تغییر اساسی بدیم،یه جمع عوض کنیم،...نتیجه آاش چی؟آخر کار همه چیز همون که بوده،یا بدتر شده.کم کم دارم یاد میگیرم ،که باید زد به دل جزئیات.باید از کارای خیلی ساده شروع کرد باید توقع مون بیاریم پایین.باید عادت کنم به چیزی کوچولو توجه کنم ،از موفقیتهای ناچیز شاد بشم.ا زبرچسب ندید پدید نترسم.
Subscribe to:
Posts (Atom)